معنی درس پنجم (هفت خان رستم) فارسی ششم دبستان + کلمات، هم خانواده و متضاد
ادبیات حماسی یکی از زیباترین و غرورآفرینترین بخشهای ادبیات فارسی است که با داستانهای قهرمانی و اساطیری، فرهنگ و هویت ایرانی را نمایش میدهد. درس «هفت خان رستم» فارسی پایه ششم دبستان یکی از نمونههای شگفتانگیز از شاهنامه فردوسی است که شجاعت، ایثار و قدرت قهرمانانه را به تصویر میکشد. در ادامه، با بررسی معنی اشعار و کلمات مهم این درس، به دنیای حماسه و شجاعت رستم وارد میشویم.
معنی جملات مهم درس هفت خان رستم
- میگویند «از هفت خان رستم» گذشته است:
این جمله به معنای پشت سر گذاشتن مراحل دشوار و رسیدن به موفقیت است. - دیوها را از پای درمیآورد:
کنایه از شکست دادن یا نابودی دشمنان قدرتمند است. - رخش به تنگ میآید:
کنایه از خسته و کلافه شدن اسب رستم است.
معنی اشعار درس هفت خان رستم
صفحه ۳۹:
- خروشید و جوشید و برکند خاک / ز سمش زمین شد همه چاکچاک
معنی: اسب رستم شیهه کشید و خشمگینانه سم خود را به زمین کوبید، بهطوری که زمین شکافته شد. - بزد تیغ و بنداخت ازبر سرش / فرو ریخت چون رود خون از برش
معنی: رستم با شمشیر خود سر اژدها را جدا کرد و خون از بدن او مانند رودی جاری شد.
صفحه ۴۰:
۳. بینداخت چون باد خم کمند / سر جادو آورد ناگه به بند
معنی: رستم با سرعت کمند را پرتاب کرد و جادوگر را اسیر کرد.
- میانش به خنجر به دو نیم کرد / دل جادوان زو پر از بیم کرد
معنی: رستم جادوگر را با خنجر به دو قسمت تقسیم کرد و دیگر جادوگران را به وحشت انداخت. - چو رستم بدیدش برانگیخت اسب / بدو تاخت مانند آذرگشسب
معنی: رستم وقتی دشمن را دید، اسب خود را بهسرعت به حرکت درآورد و همچون آتشی جهنده به سمت او رفت. - سروگوش بگرفت و یالش دلیر / سر از تن بکندش به کردار شیر
معنی: رستم شجاعانه سرو گوش دیو را گرفت و مانند شیر سر او را جدا کرد. - ز بهر نیایش سروتن بشست / یکی پاک جای پرستش بجست
معنی: رستم برای عبادت، خود را شست و به دنبال مکانی پاک برای دعا و راز و نیاز گشت. - از آن پس نهاد از برخاک، سر / چنین گفت: کای داور دادگر
معنی: رستم سر خود را بر زمین گذاشت و خدا را بهعنوان پروردگار عادل یاد کرد. - زهر بد، تویی بندگان را پناه / تو دادی مرا، گردی و دستگاه
معنی: تو خداوندی هستی که از بندگان در برابر بدیها محافظت میکنی و شجاعت و قدرت را به من عطا کردهای.
معنی کلمات درس پنجم فارسی ششم
- خان: مرحله یا منزلی که باید طی شود.
- نیرنگ: مکر، فریب یا حیلهگری.
- اهریمن: شیطان یا موجودی پلید.
- چیرگی: غلبه کردن، پیروزی یافتن.
- شمار: تعداد یا میزان چیزی.
- کمند: طناب محکم برای اسیر کردن دشمن در جنگ.
- از بند رهایی دهد: از اسارت و زندان آزاد کند.
- خمّ کمند: حلقهها یا چینهایی که هنگام پرتاب کمند ایجاد میشود.
- دیوان: جمع دیوها؛ موجودات خیالی خبیث.
- به بند آوردن: کنایه از اسیر کردن یا گرفتار کردن.
- راهی میشود: عازم شدن به سوی مقصد.
- میان: کمر یا قسمت میانی بدن.
- قوی پنجه: توانا و نیرومند.
- خنجر: نوعی شمشیر کوچک و تیز.
- از هم میدرد: نابود کردن یا پاره کردن چیزی.
- زو: مخفف “از او”.
- تیمار: نگهداری یا مراقبت از چیزی.
- بیم: ترس یا نگرانی.
- نخجیر: شکار.
- یال: موهای بلند پشت گردن اسب.
- فرجام: نتیجه، پایان یا عاقبت.
- به کردار: شبیه یا مانند.
- دادگر: فردی که عدالت برقرار میکند؛ عادل.
- ستایش: سپاسگزاری و شکرگزاری.
- کوفتن: ضربه زدن یا کوبیدن.
- یزدان: خداوند یا آفریدگار.
- سُم: قسمت پایانی پای چارپایان، شبیه کفش آنها.
- دلیر: شجاع و پرجرأت؛ در اینجا اشاره به رستم دارد.
- دیده: چشم.
- ز بهر: برای یا به خاطر.
- رستم در خشم میشود: کنایه از عصبانیت و خشمگین شدن رستم.
- نیایش: دعا یا راز و نیاز با خداوند.
- پرخاش: گفتاری از روی خشم و ناراحتی.
- بجست: جستوجو کرد.
- مینمایاند: چیزی را نشان میدهد.
- پرستش: عبادت کردن.
- به تنگ میآید: خسته و بیطاقت میشود.
- کای: مخفف “که ای”.
- از پای درآوردن: کنایه از شکست دادن یا کشتن.
- داور: قاضی یا کسی که حکم میکند؛ اشاره به خداوند دارد.
- خروشید: در اینجا به معنی فریاد زدن یا شیهه کشیدن.
- آذرگشسب: آتش شعلهور و سوزان.
- جوشید: از خشم عصبانی شد.
- گُرد: پهلوان یا جنگجو.
- برکند: از جای خود جدا کرد.
- دستگاه: قدرت، توانایی یا عظمت.
- سهمگین: هولناک و ترسناک.
- زابلستان: نام منطقهای در سیستان و بلوچستان.
- تیغ: شمشیر.
- کیکاووس: پادشاه ضعیف و ناآگاه ایران در داستان شاهنامه.
- بَر: بدن یا تنه.
همخانوادههای مهم:
- مرحله: مراحل، رحلت، ارتحال
- عظمت: عظیم، اعظم، معظم
- قدرت: قادر، مقتدر، مقدر
- چنگ: چنگال، چنگک
- حرکت: حرکات، محرک، متحرک
- حمله: حملات، حملهور، حامل
- مبالغه: بالغ، مبلغ، بلیغ
- غریب: غرب، غریبانه، مغرب
- تعجّب: عجیب، عجایب
مخالفها و متضادها:
- دراز ≠ کوتاه
- دشوار ≠ آسان
- پیروزی ≠ شکست
- گذشته ≠ آینده
- سخت ≠ نرم
- خواب ≠ بیداری
- خطرناک ≠ امن
کلمات املایی درس
هفتخان، رستم، اهریمنی، کیکاووس، اژدها، زابلستان، قویپنجه، حمله، تیمار، سهمگین، سپاس، بدینسان، حیلهگری، خمّ کمند، ارژنگ، گُرد، تیغ، آذرگشسب، خطرناک.
جمعبندی
داستان «هفت خان رستم» نمادی از قدرت، استقامت و شجاعت پهلوانان ایرانی است. این روایت، ارزشهایی چون ایمان، تلاش و مقابله با دشواریها را در دل خود دارد. با آموختن این درس، دانشآموزان نهتنها با شاهنامه و ادبیات حماسی آشنا میشوند، بلکه درسهایی برای زندگی میآموزند که آنها را در مسیر رشد و موفقیت یاری میکند.
دانلود با موبایل » روی دکمه دانلود چند ثانیه انگشتتان را نگه دارید سپس گزینه بارگیری پیوند یا (save link) را انتخاب کنید.
دانلود با کامپیوتر » روی دکمه دانلود کلیک راست کرده و گزینه save link as را انتخاب کنید.
مطالب زیر را حتما بخوانید
-
معنی درس هفدهم (كار و تلاش) فارسی پنجم دبستان + کلمات، هم خانواده و متضاد
44 بازدید
-
بارنامه یعنی چه کلاس چهارم ابتدایی + کاربرد و انواع آن
45 بازدید
-
سوالات علوم سوم ابتدایی درس چهاردهم از گذشته تا آینده با جواب
46 بازدید
-
سوالات علوم سوم ابتدایی درس سیزدهم هر كدام جای خود ۲ با جواب
45 بازدید
-
سوالات علوم سوم ابتدایی درس دوازدهم هر كدام جای خود ۱ با جواب
42 بازدید
-
سوالات علوم سوم ابتدایی درس یازدهم بكارید و ببینید با جواب
56 بازدید
دیدگاهتان را بنویسید