معنی درس ۱۱ زن پارسا فارسی نهم + کلمات و آرایه ها
درس ۱۱ کتاب فارسی پایه نهم با عنوان “زن پارسا” داستان زندگی رابعه، زن پارسای معروف است که در تاریخ ادبیات ایران جایگاه ویژهای دارد. این درس با ترکیب موضوعات دینی، اخلاقی و اجتماعی، روایتگر زندگی سخت و پربار این شخصیت است. در این مقاله، به معنی کلمات و جملات درس ۱۱ پرداخته و آرایههای ادبی موجود در متن را بررسی خواهیم کرد. همچنین سعی داریم تا مفاهیم موجود در این درس را به زبان ساده بیان کنیم.
معنی درس یازدهم فارسی نهم
معنی صفحه ۸۲ فارسی نهم
-
نقل است آن شب که رابعه در وجود آمد، در خانهٔ پدرش چندان جامه نبود که او را در آن بپیچند و چراغ نبود. معنی: روایت کردهاند که شبی که رابعه به دنیا آمد، در خانهی پدر او آنقدر لباس وجود نداشت که بتواند او را در آن بپیچند و هیچ چراغی هم در خانه روشن نبود.
-
پدر او را سه دختر بود. رابعه، چهارم بود. از آن، رابعه گویند. پس عیال با او گفت: «به فلان همسایه رو و چراغی روغن بخواه». معنی: پدر رابعه سه دختر داشت و رابعه چهارمین دختر بود. به همین دلیل به او رابعه گفته میشود. همسر پدرش به او گفت: «به خانهی فلان همسایه برو و چراغی روغن بگیر».
واژههای مهم:
-
نقل است: گفته شده است
-
در وجود آمد: به دنیا آمد
-
جامه: لباس
-
چندان: آنقدر
-
آرایههای ادبی:
-
“آن شب”: گروه قیدی
-
“در وجود آمد”: فعل مرکب
-
“خانۀ پدرش”: متمم
-
“نبود”: فعل غیر اسنادی
-
معنی صفحه ۸۳ فارسی نهم:
پدر رابعه عهد کرده بود که از مخلوق هیچ نخواهد. برخاست و به درِ خانهٔ آن همسایه رفت و باز آمد و گفت: «خفتهاند». پس دلتنگ بخفت و پیغمبر [را] – علیه الصلاه والسّلام – به خواب دید. گفت: «غمگین مباش که این دختر، سیّدهای است که هفتاد هزار [از] امّت من در شفاعت او خواهند بود».
معنی: پدر رابعه با خود عهد کرده بود که از دیگران چیزی درخواست نکند. برخاست و به خانهی آن همسایه رفت، اما بازگشت و گفت که آنها خوابیدهاند. بنابراین، ناراحت شد و به خواب رفت. در خواب پیامبر (ص) را دید و پیامبر به او گفت: «غمگین نباش، زیرا این دختر (رابعه) بزرگ است و ۷۰ هزار نفر از امت من با شفاعت او بخشوده خواهند شد».
واژههای مهم:
-
عهد کردن: پیمان بستن
-
مخلوق: آفریده، انسان
-
بازآمد: برگشت
-
آرایههای ادبی:
-
“هیچ”: مفعول
-
“دلتنگ”: کنایه از ناراحت
-
“غمگین”: مسند
-
معنی صفحه ۸۴ فارسی نهم:
-
چون رابعه بزرگ شد، پدر و مادرش بمردند و در بصره قحطی عظیم پیدا شد و خواهران متفرّق شدند و رابعه به دست ظالمی افتاد. او را به چند درم بفروخت. خواجه او را به رنج و مشقّت، کار میفرمود. روزی، بیفتاد و دستش بشکست. روی بر خاک نهاد و گفت: «الهی! غریبم و بیمادر و پدر، اسیرم و دست شکسته. مرا از این همه، هیچ غم نیست، الّا رضای تو؛ میباید تا بدانم که راضی هستی یا نه؟»
معنی: وقتی رابعه بزرگ شد، پدر و مادرش فوت کردند و در شهر بصره قحطی شدیدی بروز کرد. خواهران او پراکنده شدند و رابعه به دست فرد ظالمی افتاد که او را به قیمت چند سکه فروخت. صاحب رابعه او را وادار به انجام کارهای سخت و دشوار میکرد. یک روز رابعه از شدت کار زمین خورد و دستش شکست. صورتش را بر خاک نهاد و با خداوند به راز و نیاز پرداخت و گفت: «خداوند، من تنها و بیپدر و مادر هستم، در دست یک فرد ظالم اسیرم و دستم شکسته است. اما از این مشکلات هیچ غمی ندارم، جز رضای تو. فقط میخواهم بدانم که آیا از من راضی هستی یا نه؟»
واژههای مهم:
-
قحط: خشکسالی
-
عظیم: بزرگ، شدید
-
متفرق: پراکنده
-
درم: واحد پول نقرهای
-
خواجه: صاحب
-
مشقت: سختی
-
غریب: بیکس
-
آرایههای ادبی:
-
“الهی”: منادا
-
“غریبم”: استعاره
-
“رضای تو”: متمم
-
معنی صفحه ۸۵ فارسی نهم:
-
پس رابعه به خانه رفت و دایم روزه داشتی و همه شب نماز کردی و تا روز بر پای بودی. شبی خواجه از خواب درآمد. آوازی شنید. نگاه کرد، رابعه را دید در سجده، که میگفت: «الهی! تو میدانی که هوای دل من در موافقت فرمان توست و روشنایی چشم من در خدمت درگاه تو. اگر کار به دست من استی، یک ساعت از خدمتت نیاسودمی؛ امّا تو مرا زیر دست مخلوق کردهای؛ به خدمت تو از آن، دیر میآیم.»
معنی: رابعه به خانه برگشت و همیشه روزه میگرفت و شبها تا صبح نماز میخواند. یک شب خواجه از خواب بیدار شد و صدایی شنید. نگاه کرد و رابعه را دید که در حال سجده است. او میگفت: «خداوند، تو میدانی که دل من فقط در پی فرمان تو است و روشنایی چشمم در خدمت به درگاه توست. اگر اختیار داشتم، یک لحظه هم از خدمت تو غفلت نمیکردم، اما تو مرا در خدمت آفریده خود قرار دادی و به همین دلیل دیر به عبادت تو میآیم.»
واژههای مهم:
-
هوا: میل و خواسته
-
موافقت: همراستایی
-
استی: فعل بودن
-
نیاسودمی: نمیآسودم
-
از آن: به این علت
-
آرایههای ادبی:
-
“دایم”: قید
-
“روشنایی چشم من”: استعاره
-
“زیر دست”: کنایه از خدمت کردن
-
کلمات درس ۱۱ فارسی نهم
-
نقل است: آمده است، حکایت شده
-
پرهیزکار: پارسا
-
در وجود آمد: به دنیا آمد
-
الّا: جز، مگر
-
جامه: لباس، در اینجا پارچه
-
جاه: مقام
-
از آن: از آن جهت، به این دلیل
-
فلان: اشاره به یک شخص یا چیز نامعلوم و مبهم
-
عیال: همسر، خانواده
-
نازیدن: بالیدن
-
برخاست: بلند شد
-
خواجه: بازرگان، صاحب، رییس خانه، آقا، ارباب
-
خفتهاند: خوابیدهاند
-
دلتنگ: پریشان، ناراحت
-
علیه الصّلاه و السّلام: درود و رحمت خدا بر او باد
-
ابلیس: شیطان
-
سیّده: بانو
-
طرّار: دزد
-
شفاعت: خواهشگری
-
رنجه: آزرده، غمگین
-
قحطی: خشکسالی
-
زهره: جرأت، شهامت
-
متفرّق: پراکنده
-
زیر دست: فرمانبردار
-
ظالم: ستمکار
-
مقرّبان: کسانی که قرب و منزلت پیدا کرده باشند، فرشتگان
-
درم: درهم، سکه نقره
-
صومعه: عبادتگاه، مکانی مقدس، دیر
-
مشقّت: سختی، دشواری، رنج
-
امّت: ملّت، پیروان
جمعبندی
درس ۱۱ فارسی نهم با روایت زندگی رابعه، زن پارسا، درسهایی اخلاقی و معنوی را به ما منتقل میکند. این داستان نه تنها به ما نشان میدهد که رابعه چگونه با شرایط سخت زندگی روبهرو شد، بلکه به نوعی نمایانگر ارتباط عمیق انسان با خداوند و تلاش برای رسیدن به رضایت او است. آرایههای ادبی همچون استعاره، کنایه و تضاد در این متن به درک بهتر مفاهیم کمک میکنند و زیباییهای ادبی آن را دوچندان میسازند.
دانلود با موبایل » روی دکمه دانلود چند ثانیه انگشتتان را نگه دارید سپس گزینه بارگیری پیوند یا (save link) را انتخاب کنید.
دانلود با کامپیوتر » روی دکمه دانلود کلیک راست کرده و گزینه save link as را انتخاب کنید.
مطالب زیر را حتما بخوانید
-
نمونه سوال فصل پنجم شمارنده ها و اعداد اول ریاضی هفتم با جواب
28 بازدید
-
نمونه سوال فصل چهارم هندسه و استدلال ریاضی هفتم با جواب
21 بازدید
-
نمونه سوال فصل سوم جبر و معادله ریاضی هفتم با جواب
22 بازدید
-
نمونه سوال فصل دوم عددهای صحیح ریاضی هفتم با جواب
24 بازدید
-
نمونه سوال فصل اول راهبردهای حل مسئله ریاضی هفتم با جواب
24 بازدید
-
جواب درس بیستم (پدر و پسر اولیه) تفکر و سبک زندگی هشتم
75 بازدید
دیدگاهتان را بنویسید