خلاصه درس سیزدهم فارسی کلاس پنجم روزی که باران می بارید
خلاصه متن درس سیزدهم فارسی پنجم “روزی که باران می بارید”
امید چند روز بود که عصرها به مغازه قابفروشی پدربزرگش میرفت و آنجا به تمیز کردن قابها کمک میکرد. او از این کار لذت میبرد و مغازه را بسیار دیدنی میدانست. روزی مردی وارد مغازه شد و به امید گفت که مغازه چیزی کم دارد. امید این پیام را به پدربزرگش رساند و پدربزرگ نگران شد که منظور مرد چه بوده است.
چند روز بعد، مرد دوباره به مغازه آمد. این بار، کاغذی با خط خوشنویسی شده به پدربزرگ داد که روی آن نوشته بود: «یا صاحب الزّمان، عَجَّلَ اللهُ تَعالی فَرَجَهُ». پدربزرگ و امید مشغول تماشای این نوشته شدند و متوجه نشدند که مرد کی از مغازه خارج شد. وقتی به بیرون نگاه کردند، دیدند باران بند آمده و مرد رفته است.
درست و نادرست (صفحه ی ۱۰۲ کتاب فارسی پنجم)
۱- امید از تمیز کردن قابها بسیار لذّت میبرد. درست
۲- صبح یکی از روزها رهگذری پشت شیشهٔ مغازه ایستاد. درست
۳- مرد خوشنویس تابلویی به مغازهٔ پد بزرگ هدیه کرد. نادرست.
درک مطلب (صفحهٔ ۱۰۲ کتاب فارسی پنجم)
۱- منظور مرد از «دکّان شما چیزی کم دارد» چه بود؟
منظور مرد از اینکه «دکّان شما چیزی کم دارد» این بود که مغازه پدربزرگ نیاز به عنصری معنوی و روحانی داشت. او با آوردن نوشتهای که روی آن نام و دعای امام زمان (عج) خوشنویسی شده بود (یعنی دعای «یا صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه»)، سعی داشت این پیام را برساند که مغازه به یاد و نام خدا و امام زمان نیاز دارد تا کامل شود. این نوشته، همان چیزی بود که به نظر مرد در مغازه کم بود.
۲- چرا پدربزرگ و امید متوجّه رفتن مرد از مغازه نشدند؟
پدربزرگ و امید به دلیل توجه زیاد به نوشتهای که مرد آورده بود و غرق شدن در تفکر درباره معنای آن، متوجه رفتن مرد از مغازه نشدند. آنها به شدت مشغول تماشای کاغذ خوشنویسی شده بودند و این تمرکز باعث شد که حضور و خروج مرد را از یاد ببرند.
۳- چرا امید فکر میکرد هیچ جا دیدنیتر و زیباتر از دکّان پدربزرگ نیست؟
امید فکر میکرد هیچ جا دیدنیتر و زیباتر از دکان پدربزرگ نیست زیرا او از کودکی به آنجا میرفت و خاطرات شیرینی از آن داشت. همچنین، او از تماشای قابهای زیبا که تصاویر باغ، بوستان، دشت و کوهستان در آنها بود، لذت میبرد. این قابها و تصاویر برای امید جذاب و دلنشین بودند و باعث میشدند او احساس کند که مغازه پدربزرگش، زیباترین و دیدنیترین مکان است.
مخالف و متضاد درس سیزدهم فارسی پنجم
- نشست – بلند شد
- داخل شد – خارج شد
- باریدن – بند آمدن (باران بند آمد)
- تمیز کردن – کثیف کردن
- سکوت – هیاهو یا سر و صدا
- خریدن – فروختن
هم خانواده درس سیزدهم فارسی پنجم
- مشغول= شغل ، شاغل
- خارج= خروج
- انتظار= منتظر
- مخصوصا= مخصوص ، خاص
دانلود با موبایل » روی دکمه دانلود چند ثانیه انگشتتان را نگه دارید سپس گزینه بارگیری پیوند یا (save link) را انتخاب کنید.
دانلود با کامپیوتر » روی دکمه دانلود کلیک راست کرده و گزینه save link as را انتخاب کنید.
دیدگاهتان را بنویسید