ترجمه درس دوم عربی دوازدهم تجربی و ریاضی

درس دوم عربی پایه دوازدهم با موضوع “مکه مکرمه و مدینه منوره”، یکی از مهم‌ترین درس‌ها برای یادگیری واژگان و عبارات مرتبط با موضوعات دینی است. این درس به بیان خاطرات سفر حج و احساسات اعضای خانواده نسبت به این سفر معنوی می‌پردازد. متن عربی داستانی و گفت‌وگویی طراحی شده است که کمک می‌کند دانش‌آموزان درک بهتری از مفاهیم پیدا کنند و مهارت ترجمه خود را تقویت کنند.

ترجمه متن درس دوم عربی دوازدهم تجربی و ریاضی

مَکَّةُ الْمُکَرَّمَةُ وَ الْمَدينَةُ الْمُنَوَّرَةُ
مکه مکرمه و مدینه منوره

جَلَسَ أَعضاء الْأُسْرَةِ أَمامَ التِّلْفازِ وَ هُم يشُاهِدونَ الْحُجّاجَ فِي الْمَطارِ. نَظَرَ «عارفٌِ‌» إلیٰ والِدَيْهِ، فَرَأیٰ دُموعَهُما تَتَساقَطُ مِنْ أَعْيُنِهِما. فَسَأَلَ عارِفٌ والِدَهُ مُتَعَجِّباً:
اعضای خانواده با اشتیاق رو به روی تلویزیون نشسته بودند و حاجیانی را می‌دیدند که در فرودگاه برای سفر به مکه و مدینه آماده می‌شدند. عارف به والدینش نگاه کرد و دید که اشک‌هایشان به آرامی از چشمانشان جاری است. با تعجب از پدرش پرسید:

يا أَبي، لِمَ تَبْکي؟!
ای پدر، چرا گریه می‌کنی؟

اَلْأَبُ: حينَما أَرَی النّاسَ يَذْهَبونَ إلَی الْحَجِّ، تَمُرُّ أَمامي ذِکْرَياتي؛ فَأَقولُ في نَفْسي: يالَيتَني أَذْهَبُ مَرَّةً أُخْریٰ!
پدر: وقتی می‌بینم مردم به حج می‌روند، خاطراتم زنده می‌شوند و با خودم می‌گویم: کاش یک بار دیگر به حج می‌رفتم!

رُقَيَّة: وَلٰکِنَّكَ أَدَّيْتَ فَريضَةَ الْحَجِّ فِي السَّنَةِ الْماضيَةِ مَعَ أُمّي!
رقیه: اما تو سال گذشته همراه مادرم حج را انجام دادی!

اَلْأُمُّ: لَقَد اشْتاقَ أَبوکُما إلَی الْحَرَمَينِ الشَّريفَينِ وَ الْبَقيعِ الشَّريفِ.
مادر: پدرتان به شدت مشتاق زیارت حرمین شریفین و بقیع شریف شده است.

عارِفٌ: أَ أَنتِ مُشْتاقَةٌ أَيضاً؛ يا أُمّاهْ؟
عارف: مادر، تو هم دلتنگ هستی؟

اَلْأُمُّ: نَعَم، بِالتَّأکيدِ يا بُنَيَّ.
مادر: بله، پسرم، البته که دلتنگ هستم.

اَلْأَبُ: کُلُّ مُسْلِمٍ حينَ يَریٰ هٰذَا الْمَشهَدَ، يَشتاقُ إلَيهِ.
پدر: هر مسلمانی وقتی این منظره را می‌بیند، به زیارت این اماکن مشتاق می‌شود.

عارِفٌ: ما هيَ ذِکْرَياتُکُما عَنِ الْحَجِّ؟
عارف: چه خاطراتی از حج دارید؟

اَلْأَبُ: أَتَذَکَّرُ خياٖمَ الْحُجّاج في مِنیٰ وَ عَرَفاتٍ، وَ رَمْيَ الْجَمَراتِ وَ الطوَّافَ حَوْلَ الْکَعْبَةِ الشَّريفَةِ وَ السَّعْيَ بَيْنَ الصَّفا وَ الْمَروَةِ، وَ زيارَةَ الْبَقيعِ الشَّريفِ.
پدر: خیمه‌های حجاج در منا و عرفات، سنگ‌زدن به جمرات، طواف کعبه شریف، حرکت میان صفا و مروه و زیارت بقیع شریف را به یاد می‌آورم.

اَلْأُمُّ: وَ أَنا أَتَذَکَّرُ جَبَلَ النّورِ الَّذي کانَ النَّبيّ يَتَعَبَّدُ في غارِ حِراءٍ الْواقِعِ في قِمَّتِهِ.
مادر: من هم کوه نور را به یاد می‌آورم که پیامبر در غار حرا، واقع در قله آن، به عبادت می‌پرداخت.

رُقَيَّة: أنَا قَرَأْتُ في کِتابِ التَّربيَةِ الدّينيَّةِ أَنَّ أُولیٰ آياتِ الْقُرآنِ نَزَ‌لَتْ عَلَی النَّبيِّ في غارِ حِراءٍ.
رقیه: من در کتاب تعلیمات دینی خواندم که اولین آیات قرآن در غار حرا بر پیامبر نازل شد.

هَلْ رَأَيْتِ الْغارَ؛ يا أُمّاهْ؟
آیا تو غار را دیده‌ای، مادر؟

اَلْأُمُّ: لا، يا بُنَيَّتي. الَغْارُ يَقَعُ فَوْقَ جَبَلٍ مُرتَفِعٍ، لا يسَتطَيعُ صُعودَهُ إلَّا الْأَقوياءُ، وَ أَنتِ تَعْلَمينَ أَنَّ رِجْلي تُؤْلِمُني.
مادر: نه، دخترم. غار بالای کوهی مرتفع است که فقط افراد قوی می‌توانند بالا بروند. و تو می‌دانی که پایم درد می‌کند.

رُقَيَّة: هَلْ رَأَيْتُما غارَ ثَوْرٍ الَّذي لَجَأَ إلَيهِ النَّبيُّ في طَريقِ هِجرَ‌تِهِ إلَی الْمَدينَةِ الْمُنَوَّرَةِ؟
رقیه: آیا غار ثور را دیده‌اید، همان که پیامبر در مسیر هجرت به مدینه در آن پناه گرفت؟

اَلْأَبُ: لا، يا عزَيزتَي؛ أنَا أَتَمَنّیٰ أَنْ أَتَشَرَّفَ مَعَ جَميع أَعضاءِ الْأُسرَةِ وَ مَعَ الْأَقْرِباءِ لِزيارَةِ مَکَّةَ الْمُکَرَّمَةِ وَ الْمَدينَةِ الْمُنَوَّرَةِ مَرَّةً أُخْریٰ وَ أَزورَ هٰذِهِ الْأَماکِنَ.
پدر: نه، عزیزم. من آرزو دارم که بار دیگر همراه خانواده و نزدیکانم به مکه و مدینه مشرف شوم و این اماکن را زیارت کنم.

جمع‌بندی

این داستان به زیبایی حس و حال و اشتیاق زائران به اماکن مقدس اسلام را به تصویر می‌کشد. خاطراتی که از سفر حج برای افراد باقی می‌ماند، یکی از ارزشمندترین تجربه‌های معنوی زندگی است و آرزوی زیارت دوباره همیشه در دل آن‌ها جاری است. این متن بیانگر اهمیت حج و جایگاه ویژه آن در دل مسلمانان است.

همچنین بخوانید:

• آموزش قواعد درس دوم عربی دوازدهم تجربی